دوشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۷

کدام شعائر پايدارترند؟ بحثي در مورد مسئلهء حجاب

کدام شعائر پايدارترند؟ بحثي در مورد مسئلهء حجاب
سام قندچی

يک پرسش کلي که بجد براي من مطرح است اينگونه فرموله مي شود: چرا رژيم اسلامي در انجام و استمرار اجراي برخي از "شعائر" موفق و در مورد برخي ديگر کمتر موفق بوده و يا بکلي شکست خورده است؟
منظور خود از شعائر را نيز با مثالي روشن مي کنم. در اروپا، در اوج حکومت تئوکراتيک شهر رم در سال 1600، وقتي جوردانو برونو، را به حکم ارتداد، آتش زدند در قلمروي کليسياي کاتوليک افساد و دزدي همه جا گير شده بود و به همين علت دسته هاي شلاق زني درست شده بودند که ـ درست نظير سينه زنان شيعهء امروز ـ خود را شلاق مي زدند. در روز آتش زدن جوردانو برونو هم همين دستجات وارد ميدان شدند و در فضائي که همهء جمعيت شلاق زن طلب استغفار از گناهان خود مي کردند، رهبران مذهبي، با مشارکت مردم، جوردانو برونو را آتش زدند. (1)

در اين مثال متوجه مي شويم که همهء شعائر ـ از شلاق زني مؤمنان گرفته تا آتش زدن مرتدان ـ با حضور و شراکت مردم انجام شده اند يعني مردم در اينکه حکومت هاي ايدئولوژيک ـ مذهبي بتوانند شعائر مورد نظر خود را به اجرا درآورند، مشارکت مستقيم دارند. و به همين دليل هم بوده است که وقتي آتش زدن مرتدان يا مراسم شلاق زني در اروپا از رواج افتاد و غير قابل قبول شد و ديگر نتوانست جمعيت مؤمنان را جلب کند، روحانيون کاتوليک هم از اصرار براي اجراي آن مراسم دست کشيدند؛ حال آنکه شعائر ديگري نظير طلب مغفرت در کليسا و نزد کشيشان ـ که کماکان از مشارکت و احترام مردم برخوردار بود ـ همچنان ادامه يافت.
بنظر من، جمهوري اسلامي هم، چه ولايت فقيهي در کار باشد و چه نباشد، همواره و بطور طبيعي، خواهد کوشيد تا به اجراي شعائري که براي اهداف رژيم تئوکراتيک خود مفيد مي داند ادامه دهد. اما آنچه ادامه و يا توقف شعائر رژيم را ممکن يا ناممکن مي سازد شراکت مردم است.
مثلاً، در سال هاي اخير، ديده ايم که رژيم سعي کرده است تا همجنسگرايان را (که حتي آيت الله بروجردي هم فتواي پرتاب کردنشان از صخره را داده است) در ملاء عام بکشد، و يا زناکاران را در مراسمي با مشارکت مردم سنگسار کند، و يا در گذرگاه هاي عمومي مراسم شلاق زني براي روزه نگرفتن بر پا سازد و يا بساط علني مرتد کشي براه اندازد. اما، در عين حال، شاهد آن هم بوده ايم که رژيم در هيچ کدام آنها نتوانسته شراکت وسيع مردم را جلب کند.
حال، در نقطهء مقابل، مي توانيم از مسئلهء حجاب ياد کنيم؛ امري که رژيم همواره آن را ادامه داده و قرائني براي تعطيل شدن آن هم در دست نيست. آيا نبايد از اين امر چنين نتيجه گرفت که در کار مبارزه با بدحجابي خود مردم هم شراکت دارند؟
اگر جامعهء ايران، همانگونه که بسياري از شعائر اسلامي را نمي پذيرد، اين يکي را هم نمي پذيرفت، در آن صورت شايد مسئلهء حجاب هم اصلاً نمي توانست مطرح شود. يادمان باشد که هم خميني در پاريس و هم ديگران در تهران، در دوران بلافاصله پيش از پيروزي انقلاب 57 مدعي بودند که در جمهوري اسلامي حجاب اجباري وجود نخواهد داشت. اما چگونه شد که اندکي گذشته از پيروزي اسلاميست ها حجاب اجباري شد. چرا اين امر در مورد مبارزه با پوشيدن کت و شلوار و زدن کراوات پيش نيامد؟ نه اين بود که، بهنگام وقوع انقلاب، کت و شلوار اروپائي مردان در ايران آنقدر جا افتاده بود که اسلاميست ها نتوانستند آن را ممنوع کنند؟ يا بگيريم پايداري عيد نوروز را.
اما مي دانيم که رو گرفتن زنان، حتي در خانه، در بسياري از خانواده هاي اسلامي ايران هيچگاه از بين نرفته بود و عمومي کردن مبارزه با بي حجابي که سهل است، بدحجابي حتي، با پشتيباني و مشارکت خيلي ها همراه بوده است. آيا نبايد نتيجه گرفت که تا بي حجابي ـ براي کل جامعهء ايران ـ از صورت يک امر مسئله دار به يک امر طبيعي و بديهي در نيامده باشد در بر همين پاشنه خواهد چرخيد؟
نمونه اي ديگر بياورم: براي خانوادهء ايراني، از پيش از انقلاب، عيد اصلي نه مبعث بود و نه تولد امام زمان، و در نتيجه، پس از انقلاب هم رژيم، با همهء تلاش هايي که از همان روز اول شروع شد، نتوانست طي سي سال گذشته عيد ايرانيان را تغيير دهد. اما مسئلهء بي حجابي براي خانواده هاي ايراني در رژيم گذشته هم جا نيافتاده بود و، در نتيجه، رژيم توانست و هنوز هم مي تواند با آن مبارزه کند.
از اين سخن، براي کار مفيدي که اپوزيسيون بايد انجام دهد نتيجه گيري کنم. در اينجا منظور من مطرح کردن ديگربارهء بحث بي
اهميت مرغ و تخم مرغ نيست. بلکه مي کوشم تا هدف گيري فعاليت ها را در مسيري که انحرافي نباشد بکشانم؛ چرا که باور دارم اين امر در بين اپوزيسيون حکومت اسلامي همواره در بيراهه حرکت کرده است. دقت که کنيم مي بينيم که هم اکنون هم، عده اي در داخل اپوزيسيون دنبال اين بحث اند که نشان دهند در قانون جمهوري اسلامي حکمي براي اجباري بودن حجاب وجود ندارد. عده اي ديگر هم مي پرسند که آيا اسلام حجاب را تجويز مي کند يا نه؟ يک عدهء ديگر هم متعجب هستند که چرا مثلاً در اجراي مجازات قطع دست آنقدر اصرار نمي شود اما مبارزه با بدحجابي بصورتي مستمر ادامه دارد. اما اينها همه راه حل هاي قانوني اند و ربطي به مسائل فرهنگي توده گير ندارند. حال آنکه اگر، علاوه بر توجه به رژيم، به لزوم مشارکت مردم هم اهميت داده و توجه کنيم آنگاه در خواهيم يافت که راه حل هماني نيست که اپوزيسيون ما به دنبال آن بوده است.
مثلاً، ما بايد توجه داشته باشيم که تبعيض عليه زنان بر سر حجاب در ايران با تبعيض عليه سياه پوستان در آمريکا تفاوت اساسي دارد. اولي يک تبعيض قرون وسطائي است که بيشتر به انجام شعائر يک ايدئولوژي مربوط مي شود، در صورتي که دومي تبعيضي در يک جامعهء مدرن بوده و هست.
مي خواهم نتيجه بگيرم که راهي که در آمريکا براي مبارزه با تبعيض انتخاب شد ـ يعني امتناع از ورود به مبارزه با ايدئولوژي پشت تبعيض ـ ممکن است در مورد ايران اصلاً کار نکند. و ما، اتفاقاً بايد اين مبارزه را در سطح جهان بيني و مجموعه هاي ارزشي ـ فرهنگي عام مردم مطرح سازيم و محکوم کردن و احترام نگذاشتن به اينگونه شعائر مذهبي وحشيانه را بصورت يک ارزش مدني در آوريم. تنها با کاهش مشارکت مردم در امر مبارزه با بد حجابي است که در اين زمينه هم مشروعيت رژيم از بين خواهد رفت.
در اين زمينه البته که نخبگان جامعه مي توانند نقشي اساسي بازي کنند و اي کاش ـ مثلاً ـ اصلاح طلبان اسلامي هم، بجاي کوشش در توجيه اينگونه شعائر وحشيانه و بسنده کردن به انتقاد از مسائلي همچون ولايت فقيه، مي کوشيدند تا خود اين شعائر را زير سؤال ببرند و نشان دهند که احترام به عقايد مردم نمي تواند بمعني ـ مثلاً ـ قبول کشتن دختر باکره باشد، آنچه در برخي رژيم هاي مذهبي نظير تمدن آزتک بويژه در اواخر عمر آن تمدن ها تشديد هم شد و جامعه از آن دختران قرباني هم انتظار داشت که به قرباني شدن خود افتخار هم بکنند. (2)
اما مهمتر از همه خود مردم هستند. اگر آنها مبارزه با حجاب را از داخل خانه ها شروع کنند و بي حجابي را به امري مانند تراشيدن ريش تبديل کرده و آن را به پديده اي عادي مبدل سازند، آنگاه مي توان ديد که در امر مشارکت مردم در مبارزه با حجاب، شکست و فتوري عمده رخ داده است. بعبارت ديگر، طرد شعائر عقب ماندهء مذهبي بوسيلهء مردم راه اصلي مبارزهء مدني با رژيم محسوب مي شود. (3)

به اميد جمهوري آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،

سام قندچی، ناشر و سردبيرايرانسکوپhttp://www.iranscope.com29 مهر 1387 October 20, 2008
پانويس:
1. "براي سال 1600 بيش از سه مليون نفر در رم Rome جمع شده بودند. راهپيمائي زوار، و شلاق زدن به خود، براي طلب بخشش از گناهان. با چندين برابر شدن دزدي و قتل، شهر در آشفتگي بود. عدد 1600 [در لاتين] از يک رقم نه و يک رفم هفت تشکيل شده، و معنائي سحر انگيز داشت: شايد حاکي از آن بود که پايان نزديک است. پيامبران غيبگوئي ميکردند. درهمين حال، توبه کاران که انتظار داشتند قبل از دير شدن، آمرزش لازم از گناهان را دريافت کنند، از طرف رمي هاي شريف سر کيسه ميشدند. يک جاذبه ثانوي در 17 فوريه اعلاميه اش در آمد. نولان [جوردانو برونو]، سر سخت ترين مرتد، در پيازا سنتا فيئورPiazza Santa Fiore به آتش کشيده ميشد. شاهد مراسم هم يک آلماني بود که به مذهب کاتوليک گرويده بود، محققي با نام اسپر شاپ Gaspar Schopp که در هيچ منازعه الهيات غايب نبود. وي مانند لاشخوري در انتظار واپسين روزهاي برونو است، تا که آخرين کلمات وي را برچيند و پخش کند. ما به او براي گزارش مقاومت برونو در برابر قاضيان خوددر سنتا ماريا سوپرا مينرواSanta Maria sopra Minerva مديونيم: "من به جرئت ميگويم که شما بيش از من که دريافت کننده حکم هستم، از دادن حکم عليه من هراس داريد." و پس از سوختن، شاپ به اين شرح، واقعه را با نگاهي مملو از کينه، بغض، و حسرت به رئيس دانشگاه آلدورف Altdorf گزارش ميکند: " بدينگونه وي با حالتي تأسف بار از طريق کباب شدن هلاک شد، و او ميتواند برود و در آن دنياهاي خارق العاده که خيال بافي کرده بود بگويد، که چگونه در اين جهان با کافران خدانشناس در رم رفتار ميشود". شاپ يک دهه بعد دوباره در سلول کمپانلا ظاهر ميشود وبه ظاهر قول ميدهد که براي رستگاري برونو کوشش کند، وقتيکه در واقع مشغول سرقت آثار ادبي دستنوشته هائي بود که ميتوانست به انها دسترسي يابد." [Frank R. Manuel and Fritzie P. Manuel, Utopian Thought in the Western World, 1979, P. 241]
همجنين، در نوشتار ديگري به آدرس زير، موضوع مشابه عيد قربان را که از همين نوع شعائر است و در جوامع مسيحي و يهودي در گذشته مرسوم بوده بحث کرده ام و در اينجا تکرار نميکنم.: https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/474-BadhejabiGhorban.htm

3. نيز نگاه کنيد به نوئشتار غير اسلامي کردن يعني مبارزهء مدني در ايران: https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/370-disobedience.htm

-------------------------------------------------------مقالات تئوريکhttps://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl
فهرست مقالاتhttps://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html


Web ghandchi.com